۰۰۰۳؛ تهران تا تورین – ۲

به چهارمین اپیزود از پادکست Yadio.FM خوش آمدید. این اپیزود، قسمت دوم از سری تهران تا تورین است. اگر اپیزود قبلی را هنوز گوش نداده‌اید و تمایل دارید آن را روی وب سایت گوش کنید، می‌توانید از این پیوند استفاده کنید. در شماره قبلی به روزهای و سال‌های پیش از رسیدن با تورین، با شما حرف زدم. شاید عمده تمرکز رو جهان عجیب و غریب زندگی من در نظام‌آباد بود. این بار داستان را در زمانی پیش می‌گیریم که من در لویزان زندگی می‌کنم. و هنوز زندگی همان قدر یا حتی بیشتر عجیبی و غریب است…

بخشی از متن اپیزود تهران تا تورین - ۲

… این مقدمه برای توصیف کسی که در سکوت تلاش می‌کنه یعنی همسر پیر همسایه‌ی پیر من ضرورت داشت. حالا تصور کنید یه عالمه دختر و پسر کوچولو به همراه پدرها و مادرهاشون، که در یک نوروز از نوروزهای قدیم در خانه‌ای در شمال گرد هم اومدن. هنوز زمین بهار رو باور نداره و سرده! شبها، سرمایی که بیشتر حال و هوای اسفند رو داره تا فروردین، در ترکیب با رطوبت برجای مانده روی تشک‌ها و لحاف‌های فراوان خونه‌ی مادربزرگ، منجر به تولید حس عجیبی می‌شد درست همون لحظه که زیر پتو می‌رفتیم. اون روزها هنوز می‌شد شب خونه کسی خوابید و این فقط مخصوص پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها نبود. مثلا یک بار خونه خاله‌ی مادرم به همراه داییم شب خوابیدیم. زنی بی‌نهایت تمیز و خوشگل بود. با ملافه‌هایی که بوی تاید می‌داد. هرگز اون شوک دلپذیر اولیه رو فراموش نمی‌کنم، تازه برای منی که به شدت گرمایی‌ام، رفتن زیر لحافی که بوی خوب تاید هنوز در اون بود، و سرمایی که آرام و جاسنگین بود و خیلی دیر بدنت، جای خوابت رو گرم می‌کرد، بسیار دلپذیر بود. بعدِ گرم شدن هم گاهی با پنجه دنبال جاهای خنک تشک گشتن، خیالپردازی کردن تا خوابت ببره، صبحانه و آدمهایی که عاشق تو بودن، و تو فکر می‌کردی شاهی بس که صبح بهت توجه داشتن!

امیدوارم از خواندن یا شنیدن این داستان لذت ببرید.

۰۰۰۳؛ تهران تا تورین - ۲

اینجا نذار!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا